-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 اسفندماه سال 1389 00:20
امشب تمام زخم های تنم سر باز کرده اند...بیا و همچون بلور های نمک بر زخم هایم بنشین
-
سین مثل برف
یکشنبه 24 بهمنماه سال 1389 11:35
وقتی بر می گشتم،در کوچه هامان برف بود و زندگی،و من عاشق آن بودم...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 آذرماه سال 1389 18:21
روزمرگی یا روز مرگی؟!
-
b0om
دوشنبه 24 آبانماه سال 1389 18:20
دلم انفجار می خواد...
-
هوای خوب...
پنجشنبه 20 آبانماه سال 1389 22:39
شب و گرمیه سرما و انگشت کوچک پای او...
-
...
شنبه 15 آبانماه سال 1389 23:03
-
زندگی همچنان ادامه دارد...
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 15:27
با من باش...دوباره احیا می کنمت...
-
تقابل عشق و علم!
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 07:47
تصمیم گرفتم عشق و زندگی رو ول کنمو بچسبم به تحقیق در رابطه با ویروس موزاییک تنباکو!
-
افسوس
چهارشنبه 12 آبانماه سال 1389 02:39
افسوس که بی فایده فرسوده شدیم...
-
خدا...!!!!؟؟؟؟
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 17:53
خدای من در آسمان ها نیست...خدای من وجدان من است،هیچ گاه ندیدم که وجدانم با زبان عربی با من سخن بگوید...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 00:15
کرخت شدم...مثل این مگسایی که چند ساعت بدون حرکت روی دیوار می شینن...
-
فاحشه ی من!
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 03:14
زندگی مثل یک فاحشه ست که تو رو به مهمونی خودش دعوت میکنه...گولش رو نخور!
-
Let's fight
یکشنبه 21 شهریورماه سال 1389 02:27
می دونی چیه؟خیلی دوست دارم یه گلوله توی سر هرکی که بهش نیاز دارمو جوابم رو نمیده شلیک کنم! توصیف صحنه: Fight club فیلم قشنگیه،حتما ببینینش
-
Error
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 04:04
کاش می تونستم ذهنم رو format کنم...کاش...
-
کتاب صوتی آبجی خانم
دوشنبه 15 شهریورماه سال 1389 20:13
منبع: کتابخانه الکترونیکی آریا دانلود(حجم:1.8mb)
-
[. . .]
دوشنبه 15 شهریورماه سال 1389 01:19
با لذت تمام توی هوا در حال پرواز بود...فکر میکرد به یک جنگنده تبدیل شده...گاهی سرعت خود را کم می کرد تا از مناظر و گل هایی که حالا به اندازه مورچه ای شده بودند، لذت ببرد...در حال و هوای خود سیر میکرد که ناگهان سنگینی سایه ای را روی تنش حس کرد...همه جا تاریک شد و... درد...و دیگر هیچ نفهمید،جز صدایی را که در هوا طنین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 شهریورماه سال 1389 02:38
اونقدرهام که میگن ارزش نداره... . . . . زندگی رو میگم...
-
آهنگ بوف کور
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 23:12
تقدیم به همه ی دوستداران صادق هدایت. آهنگ «بوف کور» با صدای رضا یزدانی که هیچگاه اجازه انتشار نیافت... دانلود(حجم:۹۲۷kb)
-
داستان های کوتاه صادق هدایت1
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 05:07
توی این پست داستان«مادلن»رو براتون می ذارم.(pdf) دانلود با لینک مستقیم
-
بدون شرح!
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 01:55
photo by:khodam
-
بنویس...
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 02:32
نزدیک به یک هفته است که چیزی مثل خوره به جانم افتاده و هر لحظه به من هشدار می دهد که:«بنویس...بنویس تا بمانی...» تمام وجودم از این چند کلمه مملوء شده است.کاش می دانستم آن چیزی که باید بنویسم چیست...آن چیزی که اگر بنویسم نامم را جاودان می سازد... پانویس: دوست عزیزی که گله کرده بودی.این روزها درگیر ساخت یک وبلاگ تخصصی...
-
سردمه
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 03:35
سردمه...از این همه... توصیف صحنه: زمستون پریسال بود،فکر کنم...یخ زده بود...از سرما،نه از ادعای گرما...
-
سیاه مشق های من(1)
یکشنبه 31 مردادماه سال 1389 03:07
بو هایی که هر لحظه در هوا پخش می شوند،دیوانه ام می کنند...گویی راه خویش را می دانند:از سوراخ های بینی پر مویم وارد شده،در بوقک ها می پیچند،لوب های بویایی را گذرانده وسرانجام هر کدام خاطره ای مرده در گذشته را در ذهن بیمارم زنده می سازند...گذشته ای که زندگی من است،گذشته ای که همچون طنابی ضخیم در دو دستم اگر نبود،اکنون...
-
جبر
جمعه 29 مردادماه سال 1389 23:51
هوا چنان دم کردست که نفس کشیدن برایم از غذا خوردن هم سخت تر شده...
-
I hate all of them...
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 13:35
ورود رجاله های سوسمار خور ممنوع،حتی شما دوست عزیز!
-
تن بیچاره ی من
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 04:33
تن توخالیم تاب تحمل طغیان این ذهن طوفانیم را ندارد... به دادش برسید...
-
سایه
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 03:14
شاید من در ذهن تو به سان سایه ای هستم همچو سایر سایه ها که هر روز از بر سایه ی سیاهت میگذرند،اما سایه ی سیاه تو در سر من هر روز بلندتر و کشیده تر میشود،گویی که خورشید پیوسته رو به غروب است...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 15:31
احساسش کردم...همین الان...با تمام وجودم... لعنت به تو
-
خواب...
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 15:10
همیشه فکر میکردم خوابیدن وقت تلف کردن است،اما اکنون به این نتیجه رسیده ام که بهترین راهی است که انسان را_هر چند لحظه ای اندک_از این دنیای دون دور میسازد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 15:03
رد پای نصفه و نیمه ام را بگیر و به دنبالم بیا...اما اگر به عدم رسیدی گناهی بر دوش من نیست...